موج جنون



به دو تا بغض مرا یک شبه مهمان کردی

خوب شد حال مرا مثل زمستان کردی

تا کویری شدم از تشنگی لب هایت

آمدی از دل شب خواهش باران کردی

هر چه می خواست دلت با دگران بد بکنی

آمدی یک سره با این من بی جان کردی

تو اگر با دل من میل وصالت کم بود

پس چرا قلب مرا این همه ویران کردی

و اگر بند دلت گیر دلی دیگر بود

از چه اینگونه مرا بی سر و سامان کردی

راز یک عمر جدایی و غم و فاصله را

گوشه ی دفتر شعرم زده ، پنهان کردی

مانده بودم که بمانم ، بروم یا چه کنم

آمدی مشکل یک عمر من آسان کردی

آمدی همهمه کردی که نمانم ، به درک

اول قصه مرا تشنه ی پایان کردی

فرق بین و من تو در غزلی گنجیده

دل پریشان شده ام، موی پریشان کردی

زخم آغوش تا ام تا به ابد پا برجاست

تو خیالت خوشِ دردیست که درمان کردی

موج


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مطالب اینترنتی استبرق maa hastiiim خدایی هم هست خدای غریب زهره عواطفی حافظ درانتظار اتفاقات خوب ahmadilamerd تعمیرات تعمیرکار سرویسکار ماهر22586135 repair ifon commax آموزش عطرسازی